مریم ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

سلام ترم پیش با یک آقایی آشنا شدم که قصد ازدواج با بنده را دارند و بعد از کلی بحث و گفتگو و صحبت پدرم با ایشون فعلا قرار گذاشتیم برای ارشد بخوانیم و خواستگاری و بقیه کارها بماند برای بعد . ایشون یک فرد مذهبی و حزب اللهی هستند و بنده هم همینطور و گه گاهی توی دانشکده همدیگر را می بینیم و با هم راجع به موضوعات مختلف به جهت آشنایی بیشتر صحبت می کنیم و ایشون خیلی راحت ابراز احساسات می کنند البته نه به طور حضوری با پیامک و نامه نوشتن ولی بنده هنوز با قاطعیت و کمی جدی با ایشون برخورد می کنم و هنوز جایز نمی دانم که مثل ایشون خیلی راحت ابرازعلاقه کنم اما جوابم به طور قطع به ایشون مثبت است تا اینکه در دیدار آخرمون ایشون یک جمله به من گفت ، گفت شنیدی که می گویند اونقدر طرفم را دوست دارم که نمی خوام باهاش ازدواج کنم و من جاخوردم و از کوره در رفتم و گفتم یعنی به طور غیر مستقیم خداحافظتون برای همیشه .... ایشون گفتن منظورم اینه که آیا لیاقت خوشبخت کردن منو داره یا نه ؟؟؟ اما من هنوز قانع نشدم لطفا معنای این جمله را شما به من بگویید و بفرمایید با ایشون چطور برخورد کنم ؟؟ ممنون می شم ...


مشاور (hassan najafi)

احتمالا منظور ایشان این بوده که آیا خودش می تونه شما را خوشبخت کنه یا نه . خواهر گرامی نگران نباشید شما همانطور طبق روال طبیعی با ایشان برخورد کنید . اگر توانسته بودید شرایط را مهیا می کردیدو خواستگاری و عقد پیش می آمد شاید مطلوب و بهتر بود . به هر حال روند برخورد شما کاملا معقول و مورد تایید است از احساسی برخورد کردن بپرهیزید تا وابستگی پیدا نشود . از خدا طلب خیر کنید و به او توکل کنید . حتما به او بگویید که از بهانه گیری و در لفافه صحبت کردن بپرهیزد و خالصانه برخورد کند . موفق باشید .